مفهوم شناسى و مصداق يابى اهل بيت عليهم السلام

مشخصات كتاب

سرشناسه : زینلی، غلامحسین

عنوان و نام پديدآور : مفهوم شناسی و مصداق یابی اهل بیت علیهم السلام/غلامحسین زینلی.

مشخصات نشر : تهران: مشعر، 1387.

مشخصات ظاهری : 42 ص.؛.م س 22 × 12

شابک : 2500 ریال:978-964-540-113-7

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 39 - 42؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : خاندان نبوت.

موضوع : خاندان نبوت در قرآن.

موضوع : خاندان نبوت -- احادیث.

رده بندی کنگره : BP36/ز96م7 1387

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 1229223

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ضرورت شناخت اهل بيت (عليهم السلام)

شايد برخى چنين تصوّر كنند كه گفت و گو پيرامون «اهل بيت(عليهم السلام)» و تلاش براى شناختن و شاساندن آنان، مسئله اى قديمى است و در عصر حاضر، اثرى بر آن مترتّب نيست، در حالى كه اگر به كلام خداوند و سنّت نبىّ اكرم(ص) مراجعه كنيم و در آن بينديشيم، به وضوح مى يابيم كه مطالعه و پژوهش پيرامون اين مسئله و شناخت مفهوم و مصاديق اهل بيت پيامبر(ص) براى امّت اسلامى، امرى كاملًا حياتى است.

خداوند در قرآن كريم، اهل بيت پيامبر(ص) را از هر گونه آلودگى، پاك و منزه دانسته (1) و محبّت و دوستى آنان را به عنوان مزد رسالت نبىّ اكرم بر


1- إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛ خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان(پيامبر) بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند(احزاب/ 33).

ص: 8

همه مسلمانان فرض دانسته است. (1) پيامبر اسلام نيز كه سخن ايشان مؤيّد به كلام خداوند است، (2) در حديث متواتر «ثقلين» با بيان جمله «إنّى تارك فيكم ما إن تمسّكتم به لن تضلّوا بعدى، كتاب الله و عترتى أهل بيتى ...» (3) اهل بيت را همتاى كتاب خدا به شمار آورده و استمرار هدايت امت اسلامى را پس از خود، تنها در پرتو تمسّك به قرآن و عترت، ميسّر دانسته است و اعلام داشته كه اين دو، هميشه با هم اند و هيچ گاه از يكديگر، جدا نخواهند شد: «... و لن يفترقا حتّى يردا علىَّ الحوض ...» (4).

آن حضرت، در حديث «سفينه»، اهل بيت(عليهم السلام) را به كشتى نوح تشبيه كرده و نجات امت اسلامى را تنها در گرو تمسّك به كشتى هدايت آنان، ممكن دانسته است. (5)


1- قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى؛ بگو: «به ازاى آن(رسالت) پاداشى از شما نمى خواهم، مگر دوستى خويشاوندانم»(شورى/ 23).
2- وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحى(نجم/ 3 و 4).
3- سنن، ترمذى، 5/ 328؛ المستدرك، حاكم نيشابورى، 3/ 148؛ مسند، ابن حنبل، 3/ 17؛ المعجم الكبير، طبرانى، 5/ 190 و 205
4- همان.
5- ابوذر غفارى از پيامبر 6 نقل كرده كه فرمود: «مثل أهل بيتى فيكم مثل سفينه نوح من ركبها نجا و من تخلّف عنها غرق»(المستدرك، حاكم نيشابورى، 2/ 343؛ معجم الزوائد، هيثمى، 9/ 265؛ تاريخ بغداد، خطيب بغدادى، 12/ 91؛ حلية الأولياء، ابونعيم، 4/ 306؛ الدرّ المنثور، سيوطى، 4/ 434).

ص: 9

آرى، تأمّل در كلام خداوند و سخنان رسول گرامى(ص) و نقش اهل بيت(عليهم السلام) در هدايت امت اسلامى، ضرورت شناخت مصاديق اهل بيت پيامبر(ص) را بيش از پيش روشن مى سازد. چنين تأمّلى، هر فرد مسلمان متعهّدى را وا مى دارد تا به درستى، اين اسوه هاى طهارت و پاكى را بشناسد و آنان را الگوى زندگى خويش قرار دهد و در جهان پر حادثه كنونى، بر كشتى نجات اهل بيت(عليهم السلام) سوار شده و خود را به ساحل نجات رساند. اين، همان حقيقتى است كه پيشواى مذهب شافعى نيز در سروده خود به آن اشاره دارد و مى گويد:

و لمّا رأيت الناس قد ذهب بهم مذاهبهم فى أبحر الغىّ و الجهل

ركبت على اسم الله فى سفن النجاة و هم أهل بيت المصطفى خاتم الرسل (1)

يعنى: هنگامى كه ديدم مذاهب گوناگون، مردم را به درياهاى جهل و گمراهى سوق داده است، با نام خدا بر كشتى هاى نجات اهل بيت مصطفى(ص)، خاتم پيامبران، سوار شدم.


1- ديوان شافعى، 334.

ص: 10

پس چنان نيست كه اين مسأله، متعلّق به روزگاران گذشته باشد، بلكه همان گونه كه تدبّر در قرآن و پيروى از كتاب الهى، مسأله اى نو و مورد نياز است، شناخت و پيروى از همتاى قرآن، يعنى اهل بيت پيامبر(ص) نيز مسأله اى تازه و مورد نياز است.

مراد از اهل بيت(عليهم السلام)

مقصود از اهل بيت در بحث حاضر، معناى لغوى آن، يعنى همه بستگان و همسر و فرزندان شخص نيست، بلكه مقصود، معناى اصطلاحى آن است كه قرآن كريم، در آيه تطهير، آن را درباره اهل بيت پيامبر(ص) به كار برده است (1).


1- احزاب، 33.(إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً)؛ خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند.

ص: 11

مصاديق اهل بيت(عليهم السلام) در نظر مفسّران

مسلمانان به پيروى از قرآن كريم و سخنان پيامبر، عبارت «اهل بيت» را در اهل بيت رسول خدا استعمال كرده اند. اين مسأله به گونه اى شهرت يافته كه اراده معناى ديگرى از آن، نيازمند به قرينه است (1)؛ با اين وجود، شمارى از مفسّران اهل سنّت در اين مسأله تشكيك كرده و ضمن پذيرفتن اهل بيت پيامبر(ص)(على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام)) به عنوان مصاديق آيه، افراد ديگرى را نيز جزء مصاديق اهل بيت دانسته اند. اهمّ اقوال آنان چنين است:

الف: گروهى، به جز على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام)، همسران پيامبر(ص) را نيز از اهل بيت دانسته اند. (2) ب: برخى مصداق اهل بيت را خود پيامبر و


1- قاموس قرآن، قريشى، 1/ 137
2- تهذيب تاريخ دمشق، ابن عساكر، 4/ 208- 209؛ تفسير الكبير، رازى، 25/ 209؛ فتح القدير، شوكانى، 4/ 208؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، 14/ 183.

ص: 12

همسران آن حضرت دانسته اند. (1) ج: برخى معتقدند منظور از اهل بيت، تنها زنان پيامبرند. اين قول را عكرمه به سعيد بن جبير و ابن عباس نسبت داده است. (2) د: برخى معتقدند مصاديق اهل بيت، همه بنى هاشم اند؛ يعنى آل على، آل عقيل، آل جعفر و آل عباس. اين قول از زيد بن ارقم نقل شده است. (3) ه-: عقيده بسيارى از مفسّران بر اين است كه منظور از اهل بيت(عليهم السلام)، پيامبر اكرم(ص)، على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) است. اين قول را برخى از همسران رسول خدا(ص) مانند ام سلمه، عايشه و زينب و جمع زيادى از صحابه، مانند سعد بن ابى وقاص، ابوسعيد خدرى، واثله بن اسقع، ابن عباس، على بن ابى طالب، حسن بن على، جعفر بن ابى طالب، جابر بن عبدالله، عمر بن ابى طلحه، براء بن عازب و ثوبان، غلام رسول خدا، نقل كرده اند. (4)


1- تهذيب تاريخ دمشق، ابن عساكر، 4/ 209.
2- الدرّالمنثور، سيوطى، 6/ 602؛ فتح القدير، شوكانى، 4/ 278.
3- معجم الكبير، طبرانى، 5/ 182؛ الدرّ المنثور، سيوطى، 6/ 605؛ فتح القدير، شوكانى، 4/ 280؛ 14/ 183.
4- شواهد التنزيل، حاكم حسكانى، 2/ 26- 30، 33- 35، 38- 41، 43 و 50؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، 3/ 492- 494؛ المستدرك، حاكم نيشابورى، 3/ 146، 147 و 150؛ الدرّ المنثور، سيوطى، 6/ 3، 6- 605؛ جامع البيان، طبرى، 22/ 7 و 8؛ تلخيص المستدرك، ذهبى، 3/ 147؛ سنن الكبرى، بيهقى، 7/ 63؛ مشكل الآثار، طحاوى، 1/ 332 و 334؛ مسند، ابن حنبل، 1/ 391، 6/ 45، 10/ 177 و 197؛ الجامع الصحيح، مسلم، كتاب فضائل صحابه، باب 4 و كتاب فضائل اهل بيت النبى 6، باب 9؛ سنن، ترمذى، كتاب مناقب، باب 21 و 32؛ فرائد السمطين، جوينى، 2/ 15، 18 و 22.

ص: 13

در پاره اى از روايات، افزون بر افراد ياد شده، در ذيل قول پنجم، از ساير امامان شيعه هم نام برده شده است (1)، شيعه اماميه، بر اينكه آيه تطهير همه امامان را نيز شامل مى شود، اتفاق نظر دارند (2). حال بايد ديد، آيه شريفه، شامل چه كسانى است و چه كسانى از دايره شمول آيه خارج اند. براى بررسى اين مسأله، از قرائن درونى و بيرونى آيه مورد نظر، مدد مى جوييم.


1- آيه التطهير، موحد ابطحى، ج 1 و 2.
2- جوامع الجامع، طبرسى، 372.

ص: 14

قرائن درونى شمول آيه تطهير بر اهل بيت (عليهم السلام)

الف: كسانى كه همسران رسول خدا(ص) را مشمول آيه مى دانند، به اين نكته تمسّك كرده اند كه جملات پيش و پس از آيه تطهير، همگى درباره همسران پيامبر(ص) است، اما بايد توجّه داشت كه مسئله ياد شده نه تنها دلالتى بر شمول آيه نسبت به زنان پيامبر(ص) ندارد، بلكه خود قرينه روشنى است بر اينكه مخاطب آيه تطهير، كسانى غير از همسران پيامبرند؛ چرا كه در جملات پيش و پس از آيه، تمامى ضماير به صورت مؤنث آمده(كنتنّ، أمتعكنّ، أسرّحكنّ، تردن، لستنّ، اتّقيتنّ، فى بيوتكنّ)، در حالى كه در آيه تطهير، جهت خطاب تغيير كرده و ضماير آن، به صورت مذكر(عنكم، يطهّركم) آمده است. اين امر، به روشنى دلالت دارد بر اينكه مصاديق آيه، كسانى غير از

ص: 15

همسران پيامبرند.

ب: لسان آيه تطهير، لسان مدح و ستايش است و از مقام بلند اهل بيت(عليهم السلام) حكايت دارد، در حالى كه لسان آيه هاى مربوط به همسران پيامبر(ص)، لسان پرهيز دادن و ترساندن ا ست؛ از اين رو، هرگز نمى توان هر دو لسان را مربوط به يك گروه دانست.

ج: مفاد آيه تطهير، اعطاى نوعى مصونيّت از گناه و لغزش، و عصمت دارندگان مقام تطهير است، در حالى كه همسران پيامبر(ص) به اتفاق مسلمانان، مصون و معصوم از خطا و گناه نبوده اند.

د: منظور از «اراده» در آيه شريفه تطهير اراده تكوينى است. با توجّه به اين نكته، مى توان پرسيد: آيا مراد از زدودن پليدى از اهل بيت(عليهم السلام) در آيه شريفه، دور ساختن و دفع پليدى است(يعنى اينكه آنها از آغاز هيچ گونه پليدى نداشته اند) يا برداشتن و رفع آن است(يعنى آلودگى بوده، اما خداوند آن را برطرف كرده است). اگر فرض نخست منظور باشد، در اين صورت، تمام زنان پيامبر(ص) يا دست كم بيشتر آنان، پيش از اسلام در پليدى(شرك و كفر) بوده اند؛ در نتيجه، از حكم آيه خارج اند. اگر فرض دوم(برداشتن پليدى) منظور

ص: 16

باشد، چاره اى نداريم جز آنكه پيامبر اكرم(ص) را از حكم آيه خارج بدانيم؛ زيرا در زندگى پيامبر(ص)، هيچ گونه پليدى وجود نداشته است، در حالى كه رسول خدا(ص) به طور قطع، در حكم آيه داخل است. پس فرض نخست، ثابت و فرض دوم، منتفى مى گردد و زنان پيامبر(ص) به طور قطع، از حكم آيه خارج مى گردند. (1) ه-: مقصود از اهل بيت(عليهم السلام) در آيه تطهير، اهل بيت پيامبرند كه منحصراً ساكن يك خانه بوده اند، يعنى فاطمه، اميرالمؤمنين و دو فرزندشان حسن و حسين(عليهم السلام). اين كه به نظر برخى، مقصود آيه، همسران رسول خدا(ص) است، درست نيست؛ چون خانه هاى همسران آن حضرت، يك خانه نبود، بلكه خانه هاى آنان، متعدّد بوده كه در آن ساكن بوده اند. دليل اين مطلب، سخن خداوند در صدر آيه تطهير است كه مى فرمايد: وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ (2)

كه خطاب، متوجّه كسانى است كه در خانه هاى پيامبر(ص) مى زيسته اند.


1- جوامع الجامع، طبرسى، 372.
2- احزاب، 33

ص: 17

قرائن برونى شمول آيه تطهير بر اهل بيت (عليهم السلام)

افزون بر قرائن درونى آيه، قرائن برونى ديگرى نيز وجود دارد كه همسران پيامبر(ص) را از شمول آيه تطهير خارج مى سازد. اين قرائن را در ذيل پى مى گيريم:

الف: بى گمان، خداوند در آيه تطهير، مقام بزرگى را براى اهل بيت(عليهم السلام) ثابت كرده و آن را به همه مسلمانان اعلام داشته است. حال، چگونه مى توان تصوّر كرد كه همسران پيامبر(ص) به چنين مقام ارجمندى رسيده باشند، اما از وجود چنين فضيلتى براى خود غافل باشند، تا آنجا كه هيچ يك از آنان، حتى براى يك بار، چنين فضيلتى را براى خود يادآور نشده و ديگران را نيز بدان توجّه نداده است!؟ نه تنها در تاريخ چنين فضيلتى از آنان نقل نشده، بلكه از قول خود آنان نقل شده كه گفته اند:

ص: 18

آيه تطهير در حقّ غير ايشان(يعنى خمسه طيّبه) نازل شده است.

ب: محدّثان شيعه و اهل سنّت، در شأن نزول آيه تطهير، روايات متواترى را از پيامبر(ص) نقل كرده اند. اين روايات، پيامبر اكرم(ص) على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) را مصاديق اهل بيت(عليهم السلام) معرفى مى كند.

به نظر مى رسد بهترين راه براى تعيين دقيق مصاديق اهل بيت، مراجعه به رواياتى است كه از قول خود پيامبر(ص) در تفسير آيه شريفه صادر شده است.

آرى، چگونه مى توان باور كرد كه رسول خدا(ص) در حديث ثقلين، سفينه، امان و ...، تمسّك به اهل بيت(عليهم السلام) را مايه سعادت دنيا و آخرت امّت اعلام كند، اما آنان را معرفى نكند و مصاديق اهل بيت را در هاله اى از ابهام باقى گذارد؟!

حقيقت آن است كه پيامبر(ص) در مواضع متعدّد، از جمله در اجتماع باشكوه صحابه، اهل بيت(عليهم السلام) را معرفى كرده است تا هيچ عذر و بهانه اى براى هيچ كس باقى نماند. رسول خدا(ص) به

ص: 19

عنوان يگانه كسى كه بى هيچ اختلافى، صلاحيت تفسير قران و بيان معانى پنهان آن را داراست (1) و به تصريح قرآن كريم، هيچ گاه از خود سخنى نمى گويد و گفتارش برخاسته از وحى الهى است، (2) در تعيين مراد آيه تطهير و بيان مصاديق آن، دو شيوه مؤثر برگزيده است:

1- شيوه بيان گفتارى؛

2- شيوه بيان رفتارى.

1- مصاديق آيه تطهير در بيان گفتارى پيامبر:

طبق روايات فراوانى كه از طريق شيعه و اهل سنّت رسيده است، رسول اكرم(ص) پس از نزول آيه تطهير، پارچه اى به دست مبارك خويش گرفت و على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) را زير آن برد و سپس فرمود(عليهم السلام)

«اللهمّ هؤلاء أهل بيتى و هؤلاء أهلى و عترتى فأذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهيراً» (3)؛

پروردگارا! اينان اهل بيت من و اهل و خاندان من اند.


1- وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم(نحل/ 44).
2- وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يُوحي(نجم/ 3 و 4).
3- شواهد التنزيل، حاكم حسكانى، 2/ 34، 38، 43، 44 و 50؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، 3/ 492 و 494؛ المستدرك، حاكم نيشابورى، 3/ 146 و 150؛ مشكل الآثار، طحاوى، 1/ 334؛ جامع البيان، طبرى، 22/ 7 و 8؛ مسند، ابن حنبل، 10/ 177

ص: 20

هر گونه آلودگى را از آنان دور كن و كاملًا پاكشان گردان.

شمار اين روايات كه نزد شيعه و سنّى به «حديث كسا» شهرت يافته، به ده ها عدد بالغ مى شود و جمع كثيرى از صحابه رسول خدا(ص) آن را نقل كرده اند.

امّ سلمه همسر رسول خدا(ص) كه طبق نقل بيشتر روايات، اين جريان در خانه او روى داده، از پيامبر(ص) تقاضا مى كند تا اجازه دهند او نيز به جمع اصحاب كسا بپيوندد و از اين فيض بزرگ بهره مند شود، اما رسول خدا(ص) از پيوستن او به جمع اصحاب كسا مانع شده، با تعابير محبّت آميزى از او دلجويى مى كنند؛ تعابيرى چون: «يرحمك الله، أنت على مكانك و أنت على خير و إلى خير، و إنّك من أزواج النبىّ ...» (1) غير از امّ سلمه، همسران ديگر پيامبر(ص) همچون عايشه (2) و زينب (3) نيز عين ماجراى مذكور را نقل كرده و تصريح كرده اند كه آيه تطهير درباره


1- شواهد التنزيل، حاكم حسكانى، 2/ 34، 38، 43، 44 و 50؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، 3/ 492 و 494؛ المستدرك، حاكم نيشابورى، 3/ 146 و 150؛ مشكل الآثار، طحاوى، 1/ 334؛ جامع البيان، طبرى، 22/ 7 و 8؛ مسند، ابن حنبل، 10/ 177
2- همان.
3- فرائد السمطين، جوينى، 2/ 18

ص: 21

خمسه طيّبه نازل شده است.

غير از همسران رسول خدا(ص) شمار زيادى از بزرگان صحابه (1) نيز تصريح كرده اند كه آيه تطهير درباره خمسه طيبه نازل شده است.

2- مصاديق آيه تطهير در بيان رفتارى پيامبر(ص)

روش ديگرى كه پيامبر(ص) براى تعيين مراد از آيه تطهير و بيان مصاديق آن برگزيدند، شيوه اى ابتكارى و فراموش نشدنى در مدت زمانى نسبتاً طولانى، در معرفى اهل بيت(عليهم السلام) بود؛ بدين سان كه سپيده دم، هنگامى كه براى اقامه نماز صبح از خانه خارج مى شدند، به در خانه فاطمه(س) مى رفت و مى فرمود:

السلام عليكم و رحمة الله و بركاته أهل البيت إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً الصلاة رحمكم الله؛

درود، رحمت و بركات خدا بر شما اهل بيت باد. «خداوند اراده كرده تا هر گونه پليدى را از شما اهل بيت دور گرداند و كاملًا پاكتان سازد»(وقت) نماز(است، مهيّا شويد) رحمت خدا بر شما باد.


1- اسامى آنان و منابعى كه سخنان آنها در آن ثبت شده، پيشتر گذشت.

ص: 22

مدت اين روش رفتارى پيامبر(ص) را ابوسعيد خدرى، چهل روز (1)، انس بن مالك، شش ماه (2)، ابوحمراء شش و در نقلى هفت يا هشت ماه (3)، و ابن عباس، نه ماه (4) اعلام داشته اند.

به نظر مى رسد علّت اختلاف در مدت زمان مذكور، آن است كه هر يك از راويان، تنها مدتى كه خود شاهد آن بود، روايت كرده است؛ بنابراين، ناسازگارى در نقلهاى ياد شده مطرح نيست.

همان گونه كه گذشت، رسول خدا(ص) از همان آغاز نزول آيه تطهير با تعيين مصاديق اهل بيت، راه هر گونه تفسير ناروا را در اين باره بستند. اين اقدام پيامبر(ص) موجب شده است تا جز معدودى كه نظرشان وزنى ندارد، كسى در اختصاص اين آيه به پنج تن ترديد نكند.


1- شواهد التنزيل، حاكم حسكانى، 2/ 44، ح 665؛ الدرّ المنثور، سيوطى، 6/ 606
2- تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، 3/ 492؛ شواهد التنزيل، حاكم حسكانى، 2/ 18، 21، 22 و 25
3- الدرّ المنثور، سيوطى، 6/ 606 و 607؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، 3/ 492
4- الدرّ المنثور، سيوطى، 6/ 606

ص: 23

اشتمال آيه تطهير بر ساير امامان شيعه

چنان كه پيشتر گذشت، كاربرد واژه «اهل بيت» در روزگار پيامبر(ص) در ميان امت اسلامى به طور ويژه براى خاندان پاك آن حضرت بود؛ به گونه اى كه هرگاه اين واژه بدون پسوند به كار مى رفت، همگان از آن، مصاديقى جز خاندان پيامبر اسلام(ص) نمى فهميدند و عنوان «اهل بيت»، معرّف خاندان پاك آن حضرت بوده است. (1) بى گمان، اين مسأله به تبعيّت از شخص پيامبر(ص) و به سبب تأكيد فراوانى بود كه آن حضرت درباره افراد خاص با عنوان «اهل بيت» به كار مى برد. در واقع، مصاديق «اهل بيت»، همان كسانى بودند كه از سوى پيامبر اكرم(ص) با عناوين ديگرى همچون، «عترت»، «اصحاب كسا»، «آل محمد(ص)» و ...، به امت اسلامى معرفى


1- مفردات الفاظ القرآن، راغب، 64

ص: 24

گرديدند.

حال، مى گوييم، مصاديق اهل بيت پيامبر(ص)، بيش از افراد ياد شده است و اطلاق واژه «اهل بيت» بر افراد ياد شده، از باب حصر نيست؛ به گونه اى كه واژه «اهل بيت» به افراد مذكور اختصاص داشته باشد و ساير امامان شيعه را شامل نشود، بلكه جريان حديث كسا، از قبيل آيه تطهير بر افراد موجود از اهل بيت(عليهم السلام) بوده است، نه حصر در آنها؛ در غير اين صورت، به عقيده دانشمندان اماميه و جمع كثيرى از دانشمندان اهل سنّت، همه امامان اماميه جزءاهل بيت پيامبر(ص) به شمار مى آيند. اين مطلب از رواياتى كه در معرفى اهل بيت نقل شده، به خوبى استفاده مى شود؛ براى مثال، طبق برخى از روايات، پيامبر(ص) در شب ازدواج على و فاطمه 8 آيه تطهير را تلاوت كرد و پس از ازدواج آنان تا چهل روز پيوسته در خانه آنها مى آمد و مى فرمود:

«السلام عليكم أهل البيت و رحمة الله و بركاته. الصلاة رحمكم الله، إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً أنا حرب لمن حاربتم، أنا سلم لمن

ص: 25

سالمتم. (1)»

همچنين دانشمندان شيعه و اهل سنّت پذيرفته اند كه امام مهدى كه در آخرالزمان قيام خواهد كرد و با برچيدن بساط ظلم، حكومتى جهانى بر اساس عدل و داد بنا خواهد كرد، از اهل بيت پيامبر(ص) است. نمونه هايى از احاديث پيامبر(ص) كه مفيد اين معناست، چنين است:

على(ع) از رسول خدا(ص) نقل مى كند كه فرمود: «المهدىّ منّا أهل البيت». (2) ابوسعيد خدرى از پيامبر(ص) نقل مى كند: «المهدىّ منّى ...». (3) ام سلمه از رسول خدا(ص) نقل مى كند كه فرمود: «المهدىّ من عترتى من ولد فاطمة». (4) چنان كه مى بينيد، رسول خدا(ص) در احاديث ياد شده مهدى(ع) را از اهل بيت خود به شمار آورده اند، حال آنكه مهدى(ع) نه تنها در آن زمان وجود نداشت، بلكه تا زمان تولد وى، حدود دويست و پنجاه سال باقى مانده بود.


1- الدرّ المنثور، سيوطى، 6/ 606؛ معجم الزوائد، هيثمى، 9/ 267.
2- سنن، ابن ماجه، كتاب الفتن، باب 34؛ مسند، ابن حنبل، 1/ 84؛ سنن، ابوداود، كتاب المهدى؛ المستدرك، حاكم نيشابورى، 4/ 557.
3- همان.
4- الدرّالمنثور، سيوطى، 6/ 58؛ سنن، ابوداود، كتاب المهدىّ.

ص: 26

همچنين دانشمندان فريقين، رواياتى را از رسول خدا(ص) نقل كرده اند كه بر طبق آنها، پيامبر(ص) تعداد جانشينان خود و خلفاى امت اسلامى را دوازده تن معرفى كرده و براى آنان اوصافى برشمرده اند كه مجموع آن اوصاف، جز بر امامان دوازده گانه تشيع، بر كس ديگرى تطبيق پذير نيست. نمونه اى از نقل هاى روايات مورد نظر چنين است: مسلم در صحيح خود از رسول خدا(ص) نقل مى كند كه فرمود:

لايزال الدين قائماً حتّى تقوم الساعة أو يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلّهم من قريش (1)؛ همواره دين خدا استوار و پابرجاست تا آنكه قيامت به پا شود يا دوازده نفر خليفه براى شما وجود داشته باشند كه همگى آنان از قريش اند.

حديث فوق را بخارى از سه طريق (2)، مسلم از هشت طريق (3)، ابوداود از دو طريق (4)، ترمذى از دو طريق (5) و احمد بن حنبل از 32 طريق (6) نقل كرده اند.


1- الجامع الصحيح، مسلم، كتاب اماره، باب 1
2- صحيح، بخارى، كتاب احكام، باب 51؛ التاريخ الكبير، بخارى، 3/ 185 و 8/ 411
3- الجامع الصحيح، مسلم، كتاب اماره، باب 1
4- سنن، ابوداود، كتاب المهدىّ
5- سنن، ترمذى، كتاب الفتن، باب 46
6- مسند، احمد بن حنبل، 5/ 106، ذيل احاديث جابر بن سمرة

ص: 27

ويژگى ها و اوصاف امامان (عليهم السلام) در حديث «لايزال الدّين قائما ...»

اهمّ ويژگى هاى امامان(عليهم السلام) در حديث مذكور بدين قرار است:

عدد آنان دوازده نفر است: «... اثنا عشر خليفة ...».

همگى آنان از قريش اند: «... كلّهم من قريش».

اين دوازده نفر خلفاى كلّ امّت اند، نه بخشى از امّت.

در حديث جابر بن مسرة آمده: «يكون لهذه الأمّة اثنا عشر خليفة ...» (1) در حديث ابوجحيفه آمده: «لايزاد أمر أمّتى صالحاً حتّى يمضى اثنا عشر خليفة كلّهم من


1- مسند، ابن حنبل، 5/ 106؛ المعجم الكبير، طبرانى، 2/ 198؛ كنزالعمّال، متقى هندى، 12/ 33

ص: 28

قريش» (1).

در حديث عبدالله بن مسعود آمده: «أنّه سئل كم يملك هذه الأمّة من خليفة؟ قال: اثنا عشر كعدّة نقباء بنى إسرائيل» (2).

مسروق (3) مى گويد: ما در كوفه نزد عبدالله بن مسعود نشسته بوديم و او به ما قرآن مى آموخت. مردى از او پرسيد: اى اباعبدالرحمان! آيا شما(اصحاب پيامبر) از آن حضرت پرسيديد كه اين امّت چند نفر خليفه خواهند داشت؟ عبدالله در پاسخ گفت:

از هنگامى كه به عراق آمده ام، تو نخستين كسى هستى كه از من چنين پرسشى مى كنى. آنگاه افزود: آرى، ما از رسول خدا(ص) اين سؤال را پرسيديم و آن حضرت در پاسخ فرمود: «دوازده تن خواهند بود به تعداد نقباى بنى اسرائيل» (4).


1- المستدرك، حاكم نيشابورى، 3/ 618؛ معجم الزوائد، هيثمى، 5/ 190؛ التاريخ الكبير، بخارى، 8/ 411؛ كنزالعمّال، متقى هندى، 12/ 32، ح 33849
2- مسند، ابن حنبل، 2/ 55؛ المستدرك، حاكم نيشابورى، 4/ 501؛ معجم الزوائد، هيثمى، 5/ 344؛ فتح البارى، ابن حجر عسقلانى، 13/ 211؛ سلسلة الصحيحة، البانى، 2/ 719- 720
3- اسامى آنان و منابعى كه سخنان آنها در آن ثبت شده، پيشتر گذشت.
4- همان.

ص: 29

چنان كه مى بينيد، در همه اين روايات سخن از اين است كه اين دوازده نفر، خلفاى «امّت» اند و واژه «امّت» همه پيروان پيامبر اكرم(ص) را تا قيامت شامل مى شود و به هيچ وجه نمى توان واژه «امّت» را به مسلمانان قرن اوّل يا دوم هجرى اختصاص داد.

دوران خلافت اينان بلافاصله پس از پيامبر(ص) آغاز مى شود: «يكون من بعدى اثنا عشر أميراً(خليفة) كلّهم من قريش» (1) وقتى به گذشته امّت اسلامى مى نگريم، جز امامان اهل بيت پيامبر(ص) گروهى را نمى يابيم كه تعداد آنان دوازده نفر، همگى از قريش، خلفاى كلّ امّت اسلامى، و آغاز خلافتشان بلافاصله پس از پيامبر(ص) باشد و جهان هيچ گاه از وجود يكى از آنان خالى نباشد.

دانشمندان اهل سنّت در توجيه احاديث فوق كوشيده اند تا با گزينش جمعى از حاكمان اموى و عباسى و انضمام آنان به خلفاى راشدين، دوازده نفر مذكور در روايات فوق را تعيين كرده و آنان را مصداق آن روايات قرار دهند.


1- سنن، ترمذى، كتاب فتن، باب 46؛ المعجم الكبير، طبرانى، 2/ 214؛ مسند، ابن حنبل، 5/ 99.

ص: 30

قاضى عياض و ابن حجر مى گويند: خلفاى دوازده گانه رسول خدا(ص) عبارت اند از: 1. ابوبكر؛ 2. عمر؛ 3. عثمان؛ 4. على؛ 5. معاويه؛ 6. يزيد؛ 7. عبدالملك بن مروان؛ 8. وليد بن عبدالملك؛ 9. سليمان بن عبدالملك؛ 10. يزيد بن عبدالملك؛ 11. هشام بن عبدالملك و 12. وليد بن يزيد بن عبدالملك (1).

سيوطى مى نويسد: هشت تن از خلفاى دوازده گانه رسول خدا 6 عبارت اند از: 1. ابوبكر؛ 2. عمر؛ 3. عثمان؛ 4. على؛ 5. حسن بن على؛ 6. معاويه؛ 7. عبدالله بن زبير و 8. عمر بن عبدالعزيز.

وى آنگاه احتمال داده كه دو نفر ديگر از خلفاى دوازده گانه، المهتدى و الظاهر از حاكمان عباسى باشند؛ چون اين دو به عقيده سيوطى، افراد عادلى بوده اند!

وى سپس مى افزايد: «و اما دو نفر ديگر باقى مانده اند كه بايد منتظر آنان بمانيم؛ يكى از آن دو، «مهدى» كه از اهل بيت پيامبر(ص) است» (2).

سيوطى نفر دوم را مسكوت گذاشته و از وى


1- فتح البارى، ابن حجر عسقلانى، 13/ 214
2- تاريخ الخلفاء، سيوطى، 10- 12

ص: 31

نام نمى برد. بدين سان مى بينيم كه دانشمند پرآوازه اى مانند سيوطى، تنها توانسته به گمان خود، نام يازده نفر از خلفاى دوازده گانه رسول خدا را آن هم بر اساس حدس و گمان مشخص كند و از تعيين نفر دوازدهم عاجز مانده است.

بايد گفت: اين توجيهات به دلايلى پذيرفته نيست؛ از جمله:

الف: خلفاى راشدين نمى توانند مصداق احاديث فوق باشند؛ چون:

اوّلًا، عدد آنها كمتر از دوازده نفر است.

ثانياً، خلفاى كلّ امّت نيستند؛ زيرا دوران خلافتشان حدود سى سال بيشتر ادامه نيافته است.

ب: حاكمان اموى نيز نمى توانند مصداق احاديث باشند، زيرا:

اوّلًا، عددشان بيشتر از دوازده نفر است.

ثانياً، خلفاى كلّ امّت نيستند، بلكه دوران حكومت آنان در اوايل قرن دوم هجرى(سال 132 ق.) پايان يافته ا ست.

ثالثاً، تقريباً همه آنان، افرادى فاسق و ستمگر

ص: 32

بوده اند (1) و زندگى آنان به زندگى پيامبر(ص) هيچ شباهتى نداشته است تا بتوان آنان را جانشين پيامبر(ص) دانست.

رابعاً، حكومتشان بلافاصله پس از پيامبر(ص) نبوده است.

ج: حاكمان عباسى نيز نمى توانند مصداق احاديث خلفاى اثنا عشر باشند؛ زيرا:

اوّلًا، عدد آنان بيش از دوازده نفر است.

ثانياً، خلفاى كلّ امّت نبوده اند، بلكه حكومت آنان در سال 132 ه- آغاز شده و در اواسط قرن هفتم هجرى با سقوط بغداد پايان يافته است. (2) ثالثاً، تقريباً همه آنان افرادى ظالم، ستمگر و بى دين بوده اند (3) و زندگى و عملكرد آنان به زندگى و عملكرد رسول خدا(ص) هيچ شباهتى نداشته است.

رابعاً، حكومتشان بلافاصله پس از پيامبر(ص) نبوده است.

افزون بر مباحث گذشته، چنان كه ديديم، اكثر كسانى كه دانشمندان اهل سنّت، آنان را به عنوان


1- الصواعق المحرقه، ابن حجر هيثمى، 219
2- اسامى آنان و منابعى كه سخنان آنها در آن ثبت شده، پيشتر گذشت.
3- ينابيع المودّة، حنفى قندوزى، 2/ 535

ص: 33

مصاديق احاديث خلفاى اثنا عشر برگزيده اند، حاكمان اموى اند و اينان كسانى اند كه پيامبر آنان را لعن و نفرين كرده است (1).

همچنين حافظان اهل سنّت از پيامبر(ص) احاديث صحيحى را نقل كرده اند كه نشان مى دهد، در هر عصرى براى مردم آن عصر مردمى هست و مسلمانان وظيفه دارند، آن امام را بشناسند و بيعت او را بر گردن نهند. عظمت اين امام به اندازه اى است كه هر كس بميرد و او را نشناسد و در بيعت او قرار نداشته باشد، مرگش، مرگ جاهلى است.

در حديثى از پيامبر(ص) آمده است: «من مات و ليس فى عنقه بيعة، مات ميتة جاهليّة» (2). همچنين از آن حضرت نقل شده كه فرمود: «من مات بغير إمام، مات ميتة جاهليّة» (3) و نيز فرمود: «من مات و لم يعرف إمام زمانه، مات ميتة جاهليّة» (4).


1- فتح القدير، شوكانى، 3/ 240؛ مسند، ابن حنبل، 3/ 308 و 5/ 435؛ معجم الزوائد، هيثمى، 1/ 308 و 5/ 435؛ الجامع لأحكام القرآن، قرطبى، 10/ 286
2- الجامع الصحيح، مسلم، كتاب اماره، ح 58؛ السنن الكبرى، بيهقى، 8/ 156؛ سلسلة الصحيحة، البانى، 2/ 715؛ مسند، ابن حنبل، 4/ 96
3- مسند، ابوداود طيالسى، 259؛ مسند، ابن حنبل، 3/ 446؛ التاريخ الكبير، بخارى، 6/ 445
4- شرح المقاصد، تفتازانى، 5/ 239

ص: 34

احاديث ديگرى از پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود: «لايزال هذا الأمر فى قريش ما بقى من الناس اثنان» (1) همواره امر خلافت در ميان قريش است تا آنگاه كه دو نفر انسان در جهان باقى باشند. (2) احاديث دسته نخست مى گفت: در هر زمانى امامى وجود دارد كه مردم وظيفه دارند او را بشناسند، و در بيعت او قرار داشته باشند. و حديث دسته دوم مى گفت: آن امام بايد از تبار قريش باشد. بر اين اساس، وظيفه امّت اسلامى اين است كه پس از پيامبر اكرم(ص) تا قيامت، در هر زمانى، در بيعت امامى باشند كه از تبار قريش و از دودمان پيامبر اكرم(ص) باشد. حال آنكه اين معنا، به هيچ وجه با توجيهات دانشمندان اهل سنّت درباره احاديث تعداد خلفاى پس از پيامبر(ص) سازگار نيست؛ چرا كه امروز، اهل سنّت فاقد چنين خليفه اى مى باشند، در حالى كه بايد همواره از وجود چنين امام و خليفه اى برخوردار باشند.


1- الجامع الصحيح، مسلم، كتاب اماره، باب 1؛ صحيح، بخارى، 4/ 218 و 9/ 78
2- اسامى آنان و منابعى كه سخنان آنها در آن ثبت شده، پيشتر گذشت.

ص: 35

آرى، مجموع اين احاديث، مؤيّد ديدگاه دانشمندان شيعه اماميه درباره امامان و خلفاى دوازده گانه پيامبر(ص) است. دانشمندان شيعه معتقدند مصداق احاديث خلفاى پيامبر(ص) امامانى هستند كه همگى آنان از اهل بيت پيامبر(ص) مى باشند و خلافت آنان نيز لزوماً به معناى حكومت ظاهرى نيست، بلكه به معناى حقّى الهى و استحقاقى است كه از جانب خدا و به واسطه پيامبر(ص) به آنان اعطا شده است. نخستين فرد اين سلسله، على بن ابى طالب(ع) و آخرين آنان، مهدى موعود(ع) است كه از عمرى غير متعارف و طولانى برخوردار است، به گونه اى كه جهان هيچ گاه از وجود يكى از آنان خالى نبوده ونخواهد بود.

ترديدى نيست كه بشارت پيامبر(ص) به آمدن دوازده خليفه پس از وى، سخنى عادى نيست، بلكه بشارتى الهى و ابلاغ شده از سوى خداوند است؛ چرا كه آن حضرت، هيچ گاه از پيش خود سخنى نمى گويد و سخن او چيزى جز وحى الهى نيست (1)، به ويژه درباره موضوع مهمّى مانند جانشينان


1- (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يُوحي) هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد.* آنچه مى گويد، چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست. نجم، 3 و 4.

ص: 36

خود و رهبران امّت اسلامى.

حال كه بشارت، بشارتى الهى و بشارت دهنده، پيامبر خداست، بايد مصاديق بشارت نيز الهى باشد و تعيين آنان به اذن خدا و به واسطه پيامبر(ص) صورت گيرد؛ چرا كه با اين ويژگى ها، معنا ندارد تعيين مصاديق بشارت، آن هم درباره چنين مسأله مهمّى، به دانشمندان دربار حاكمان اموى و عباسى سپرده شود تا بر اساس ذوق، سليقه و گرايش هاى فكرى خود، در اين باره تصميم بگيرند و هر كسى، عده اى را به عنوان مصداق اين بشارت معرفى كند و حاصل انتخاب آنان، اين باشد كه عدّه اى از عناصر شيطانى از بنى اميه و بنى عباس به عنوان جانشينان رسول خدا(ص) تعيين و معرفى شوند.

افزون بر مباحث گذشته، دانشمندان شيعه و شمارى از دانشمندان اهل سنّت، احاديثى از رسول خدا(ص) نقل كرده اند كه به صراحت نشان مى دهد همة امامان شيعه، جزء اهل بيت پيامبرند. اين

ص: 37

احاديث، در تفاسير روايى شيعه، مانند نورالثقلين، تفسير قمى و ... در ذيل آيه تطهير و آيه اولى الامر (1) و يا در كتاب هايى مانند كافى، كفاية الأثر، فرائد السمطين، ينابيع المودة و ... مضبوط است.


1- (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَي ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد؛ پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد، اين بهتر و نيك فرجام تر است. نساء، 59

ص: 38

ص: 39

كتاب شناسى

- مسند، احمد ابن حنبل، دارالفكر، بى تا.

- تهذيب تاريخ دمشق، ابن عساكر، بيروت، دار احياء التراث العربى، بى تا.

- تفسير القرآن العظيم، ابن كثير دمشقى، چاپ دوم، بيروت، دارالمعرفه، 407 ق.

- سنن، ابن ماجه، محمد بن يزيد قزوينى، دار احياء التراث العربى، بى تا.

- سنن، ابوداود سليمان بن اشعث سجستانى، چاپ اوّل، بيروت، دارالفكر، 1410 ق- 1990 م.

- مسند، ابوداود طيالسى، بيروت، دارالحديث، بى تا.

- حلية الاولياء، ابونعيم اصفهانى، بيروت، دارالفكر، بى تا.

- سلسلةالصحيحة، محمد ناصرالدين البانى، رياض، نشر دارالمعارف، بى تا.

- التاريخ الكبير، محمد بن اسماعيل بخارى، بيروت، دارالفكر، بى تا.

- صحيح بخارى، محمد بن اسماعيل بخارى، بيروت، دارالجيل، بى تا.

ص: 40

- السنن الكبرى، ابوبكر احمد بن حسين بن على بيهقى، تحقيق يوسف عبدالرحمان المرعشلى، بيروت، دارالمعرفه، 1413 ه-.

- شرح المقاصد، سعدالدين تفتازانى، قم، چاپ رضى، بى تا.

- فرائد السمطين، محمد بن ابراهيم جوينى، بيروت، مؤسسة محمودى للطباعة و النشر، 1400 ق.

- شواهد التنزيل، عبيدالله بن عبدالله حاكم حسكانى، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1411 ق.

- المستدرك على الصحيحين، محمد بن عبدالله حاكم نيشابورى، بيروت، دارالكتاب العربى و دارالكتب العلميه، بى تا.

- ينابيع المودة، شيخ سليمان حنفى قندوزى، قم، چاپ رضى، 1413 ق.

- تاريخ بغداد، خطيب بغدادى، بيروت، دارالكتب العلميه، بى تا.

ص: 41

- تلخيص المستدرك، شمس الدين ذهبى، ذيل مستدرك حاكم، دارالكتاب العربى، بى تا.

- التفسير الكبير، محمد بن عمر رازى، دار احياء التراث العربى، بى تا.

- مفردات الفاظ القرآن، ابوالقاسم حسين راغب اصفهانى،، قم، دارالكتب العلميه، بى تا.

- الدرّ المنثور فى تفسير المأثور، جلال الدين سيوطى، چاپ اوّل، بيروت، دار الفكر، 1403 ق.

- تاريخ الخلفا، جلال الدين سيوطى، بيروت، دارالقلم، 1406 ق.

- ديوان امام شافعى، محمد بن ادريس شافعى، گردآورى محمد عبدالرحيم، دارالفكر، بى تا.

- فتح القدير، محمد بن على بن محمد شوكانى، بيروت، دارالمعرفة للطباعة و النشر، بى تا.

- المعجم الكبير، سليمان بن احمد طبرانى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1405 ق.

- جوامع الجامع، فضل بن حسن طبرسى، بى نا، بى جا، بى تا.

- جامع البيان فى تفسير القرآن، محمد بن جرير طبرى، بيروت، دارالمعرفة، 1407.

- مشكل الآثار، ابوجعفر طحاوى، چاپ اوّل،

ص: 42

بيروت، دار صادر، 1333 ه-

- فتح البارى، ابن حجر عسقلانى، تحقيق محب الدين خطيب، بيروت، دارالمعرفه، بى تا.

- الجامع لأحكام القرآن، احمد بن محمد قرطبى، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1966 م.

- قاموس قرآن، سيد على اكبر قريشى، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1366 ق.

- كنز العمال، متقى هندى، بيروت، مؤسسةالرساله، 1405 ق.

- سنن، محمد بن عيسى ترمذى، چاپ سلفيه.

- الامامة و اهل البيت، محمد بيّومى مهران، مصر، دارالنهضة العربيه، 1995 م.

- الجامع الصحيح، مسلم بن حجاج قشيرى نيشابورى، بيروت، دارالفكر، 1398 ق.

- آية التطهير فى احاديث الفريقين، سيد على موحد ابطحى، قم، 1404 ق.

- الصواعق المحرقه، احمد بن حجر هيثمى مكى، چاپ مصر، بى تا.

- معجم الزوائد و منبع الفوائد، نورالدين على ابن ابى بكر هيثمى، بيروت، دارالفكر، 1414 ق.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109